♥☺طنز و خنده☺♥
درباره وبلاگ


Welcome to my blog

پيوندها
بن بست عشق"ویدا جون"
خاص!!
بهترین و جدیدترین عکسها
کلبه مجازی مهدی
بچه های تیزهوش
کریستیانو رونالدو
هرکی عاشقتره بیاد تو
elizabet gutierez
جملات پرمعنی
وبلاگ لعیا زنگنه
کلبه ی خنده
یاغی
رنگین کمونیا
love
♥عشق و دوستی♥♥♥
کلبه آبی
♣♦دبــــــیــــــران♦♣
پرواز را بخاطر بسپار...
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان طنزو خنده و آدرس dalghak1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 461
بازدید هفته : 481
بازدید ماه : 620
بازدید کل : 56404
تعداد مطالب : 194
تعداد نظرات : 131
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


كد ماوس

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 15:17 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

اینقدر بدم میاد از اینایی که باهاشون چت میکنی

وقتی چت تموم میشه میخوان برن بخوابن

میگن خب دیگه شب بخیر، زرت یهو آف میشن!!

آیا نباید صبر کرد تا جواب شب بخیر را شنید!؟

آیا طرف مقابل ساقه ی کرفس است!؟{-40-}{-40-}{-40-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

1347932958.jpg

پستامو لایک کنید


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 15:2 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

images (3).jpg

واییییی بیتا چه خوشگل شدی


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

پسـري که ازت نپرسـه کجا ميـري ، کجا ميـاي ،

بهـت نگه زود ميـري خونـه ،

نگه رسيـدي زنـگ بـزن ،

روزي 10بـار زنگ نزنـه ،

جلوي دوستـاش دستتـو سفـت تر نگيـره ،

نگه فقـط 5min بيـا جلـوي در ببينـمـت ،

نبرتـت برف بـازي ،

اصن پسـر نيــــــــــــــــس . . .

شلغمه، هويجه، سيفي جاته، پلانکتونه ،اصن جزء اشيـا محسوب ميشه:|

{-33-}{-33-}{-33-}{-32-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:59 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

رهبر من اون نوجوان 14 ساله است که زير پست تبريک اوباما با فونت فارسي مينويسه: لطفا اين تحريم هاي کوفتيتو ور دار ....نذار پاي عمت وسط کشيده بشه{-15-}{-15-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

جاتون خالي ديشب رفته بودم شهر بازي به يه نتيجه اي رسيدم:.....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تو بعضي از اين وسايل بازيش بايد يه دکمه ي "گوه خوردم" هم بزارن :P
{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:57 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

يه دوس پسر نداريم
آســــــم داشته باشه
بعد اسپريشو قايم کنيم نفس تنگي بگيره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بهش تنفس مصنوعي بديم
فداکاري کنيم{-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-33-}{-33-}{-32-}{-32-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

از خانوماي عزيزي که تو جمع هاي مختلط ميرقصن استدعا دارم موقع
..
..
..
..
...
..
..
..
..
..
..
.
رقصيدن اون يه تيکه پارچه که انداختيد رو سرتون رو برداريد. عاقايون به تنها جايي که توجه نميکنند تو اون لحظه همونجاست..
{-18-}{-18-}{-18-}{-33-}{-33-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

عايا از داشتن دوستي مثل من راضي نيستيد ؟

عايا از مطالبي که قرار ميدم راضي نيستيد ؟

آيا از من خسته شده ايد ؟

.
.
.
.
.
.


سرتان را به نزديکترين ديوار بکوبيد !!! همينه که هست ... بايد تحملم کنيد{-70-}{-70-}{-70-}{-70-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:52 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

پشت نويسي کارت عروسي غضنفر :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حاج حسنعلي و خانواده محترم ، بجز پسر وسطي کرمعلي پدرسگ کثافت بي پدرمادر ...
خاک تو سرتون با اون بچه تربيت کردنتون ، اصلا نميخواد بيايد :| =)))){-18-}{-18-}{-18-}{-18-}{-33-}{-33-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

يه نکته جالب راجع به GFبه حروف روي کيبورد (صفحه کليد) توجه کنين..فارسيش ميشه لب:)))
کيبورده هم منحرفه ها ... :))


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:49 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

زن اروپايي: عزيرم اين نگاهت رو دوست دارم....
زن ايراني: چيه؟بيا منو بخور{-33-}{-33-}{-70-}{-70-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:48 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

يکي از تفريحاتم اينه که با مگس کش مگس نفله کنم ميبرم ميندازم در خونه مورچه ها...
اونام کلي خوشحال ميشن!
خدايا اين تفريحات خيريه رو از من نگير!!!
(o_O)
{-70-}{-70-}{-70-}


 
پنج شنبه 31 مرداد 1392برچسب:, :: 14:31 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

از خدا ميخوام اگر قراره منو از دنيا ببره 1 دقيقه قلبش منو خبر کنه بتونم هارد کامپيوترم رو فرمت کنم وگرنه واسم ختم نميگيرن {-15-}{-15-}{-15-}{-15-}{-70-} {-70-} {-70-} {-70-} {-70-}


 
یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:, :: 13:45 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

یادتونه وقتي بازرس از آموزش و پرورش ميومد
.
اگه معلمها و ناظمها رو انگشت هم ميکردي، فقط لبخند ميزدند


 
یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:, :: 13:38 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

سیستم پسرا کلا خیلی جالبه!

موقع دعوا بچه ی پایین شهر میشن!

موقع دختر بازی بچه ی بالا شهر!
 


 
یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:, :: 13:35 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

به بچه فامیل كه 4 سالشه ميگم دخترا موشن مثل خرگوشن....

برگشته ميگه :

.

.

.

.

.

.

پسرا لوسن ، خيلي ديوثن

:|

شیطونه میگه چنان بزنم تو دهنش تا دو ماه دندون برینه :((((
 


 
یک شنبه 27 مرداد 1392برچسب:, :: 13:33 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

زنه داشته ظرف ميشسته ، كاسه هارو با سينه اش خشك ميكرده

،بشقابارو با باسنش خشك ميكرده


شوهرش از راه ميرسه ، ميگه بده ليوانارو من خشك كنم :)))


 
شنبه 26 مرداد 1392برچسب:, :: 11:2 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

بچه که بودم همسایمون یه دختر داشت اسمش نهال بود فک کنم الان درختی شده واسه خودش


 
جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, :: 8:32 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

میدونی یکی از اعجاز های "مـمـه " چیه ؟

.

 

.
.

.

 

.

.

 

.

.

 

.

.

.

.

.

.

.

 

اگه بر عکس بنویسیش میتونی صدای خوردنش رو بشنوی ^_^


 


 
جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, :: 8:31 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

بچه ها من 9 ماه ديگه فارغ ميشم ...

اگه اسم قشنگي سراغ داريد بگيد

.

.

.

.

.

.

.

.

دیشب پشه ها منو گـا*يدن :|

 


 
جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, :: 8:29 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت

زیبایی، پشت شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب

کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد

جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را

برایش بخرد.

او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی

فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او

گفت:...


من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را

بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او

داد. پسر، کنجکاو ولی نا امید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که

روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر

کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من میدهی؟

کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.

 

سال ها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانه زیبایی

داشت و خانواده ای فوق العاده. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغ التحصیلی دیگر

او را ندیده بود.

اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر

فوت پدر در آن

بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است.

بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.

هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد.

اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان

انجیل قدیمی را باز یافت. در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و

صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد. در کنار

آن، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت،

وجود داشت. روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن

نوشته شده بود: کــیـر خوردی نه؟



 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 13:6 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

پسر:عشقم شرط بندی کنیم؟؟؟
دختر : باشه عزیزم...بکنیم...
پسر : تو نمی تونی 24 ساعت بدون من بمونی...
دختر : می تونم...
پسر : می بینیم..
24 ساعت شروع می شه و دختر از سرطان عشقش و اینکه خیلی زود قراره بمیره خبر نداشته...
24 ساعت تموم می شه و دختر میره جلوی در خونه ی پسر..در می زنه ولی کسی در رو باز نمی کنه...داخل خونه می شه و پسر رو می بینه که روی مبل دراز کشیده و روش یه یادداشت هست...
یادداشت : 24 ساعت بدون من موندی...یه عمر هم بدون من می تونی بمونی عشق من...دوستت دارم....


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 13:4 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

زنه دیروقت به خونه رسید آهسته کلید رو انداخت و درو باز کرد و یکسر به
اتاق خواب سر زد
ناگهان بجای یک جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جایی که میخوردند آن دو را
با چوب گلف زد و خونین و مالی کرد.
بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابی بخورد
با کمال تعجب شوهرش را دید که در آشپزخانه نشسته است.
شوهرش گفت سلام عزیزم!
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند چون خسته بودند
بهشون اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت کنند
راستی بهشون سلام کردی؟؟


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 13:3 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

دقت كردين
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
همه موون يه دووست زاقارتي استخووني داريم که پنج برابر ما غذا مي خوره و چاق نميشه..
چرا واقعا؟؟؟؟؟؟


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 13:1 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

قصه از اونجا شروع شد که گفت:
اگه دوسم داری ثابت کن.
گفتم: چه جوری؟
گفت: رگتو بزن.
رگمو زدم و وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم،
گفت: اگه دوسم داشتی تنهام نمیذاشتی

گفتم: گرفتی ما رو دیـــــــــــوث ؟؟؟ :)


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ:ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﯾﮑﯽ ﺭو ﺑﺎ ﺗﯿﺮﺑﺰﻧﯿﻢ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ؟
شاگرد:ﻫﯿﭽﯽ!
ﻣﻌﻠﻢ:ﭼﺮﺍ؟
شاگرد:بقیه میپرن دیگه!
ﻣﻌﻠﻢ:دو ﺗﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮﺕ ﺧﻮﺷﻢ اومد ﺣﺎﻻ ﺷﻤﺎ ﯾﻪ ﻣسئاﻟﻪ ﺑﺴﺎﺯﯾﺪ!
شاگرد:ﺳﻪ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ ﯾﮑﯽ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﯾﮑﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺩﻫﻨﺶﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﻣﻌﻠﻢ ﺳﺮﺥ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﻫﻨﺶ!
شاگرد:ﻧﻪ ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﺣﻠﻘﻪ ﺩﺳﺘﺸﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮﺕ ﺧﻮﺷﻢ ﺍﻭﻣﺪ


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:54 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

چند ماه پیش یه شب داشتم با صدای خیلی آروم با دوس دخترم صحبت میکردم بابام در اتاقمو باز کرد.
خلاصه سعی کردم خودمو نبازم،چشمامو بستم و خیلی آروم با همون دستم که توش گوشی بود قطعش کردم و گوشی رو به صورت حرفه ای هل دادم زیر بالشت و به حرف زدنم ادامه دادم اما این دفعه یه تکه از درسمو که حفظ کرده بودم رومیگفتم که بابام فکر کنه دارم توخواب حرف میزنم.
بابامم بیچاره باورش شد.اومد بالا سرم و تکونم داد گفت:
باباجون پاشو
منم صدامو خوابالو گرفتم گفتم:
بــــــــــــــله؟
بابامم صورتمو بوس کرد گفت:
هیچی قربونت برم. داری خواب میبینی
همینجوری هم که داشت میرفت بیرون با خودش میگفت :
بسوزه پدر این اســـتــــادا با این سخت گیری هاشون دارن بچه رو دیوونه میکنن


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:52 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

ﺁﻗﺎﻫﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯿﺮﻩ
ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ...ﺍﺯﺵ ﻣﯿﭙﺮﺳﻦ ﭘﺴﺮﺕ
ﭼﯿﮑﺎﺭﺱ؟!
ﻣﯿﮕﻪ:ﺩﯾﭙﻠﻤﺎﺗﻪ...
ﺍﺯﻭﻗﺘﯽ ﮎ ﺩﯾﭙﻠﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭﯼ ﻣﺎﺕ
ﻣﻮﻧﺪﻩ


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:45 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

جنبه نداری نرو ادامه مطلب




ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

آقا ﭘﺴﺮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ !...
ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﯿﮕﯽ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ ﺑﺒﻮﺳﻤﺖ؟
... ﺑﺮﺍﯼ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﻬﺶ
بزنه... ﺑﺒﻮﺳﺘﺶ...
ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺸﻘﺖ ﺳﺮﺷﻮ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎﺷﻪ ...ﺍﯾﻨﻮ ﺑﺪﻭﻥ
... ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺵ ﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﻮﺩﻩ...ﮐﻠﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻠﻨﺠﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ...ﮐﻠﯽ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﺯﯾﺮﭘﺎﺵ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ...
ﺁﻫﺎﯼ ﭘﺴﺮ ﺍﯾﺮﻭﻧﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻡ!
ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﺪﻩ... ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﯾﻪ ﺑﻮﺳﻪ
ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﺮﻓﺘﯽ ﻧﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﻪ...
ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮ... ﻗﻠﺒﺸﻮ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﺶ ﻭ ﻣﯿﺎﺩ
ﺟﻠﻮ...
ﺗﻮ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺖ ﺑﯿﺎ... ﻧﻪ ﺑﺎ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﻪ !...
ﭼﺮﺍ ﺩﺳﺖ ﮔﻞ ﺁﻟﻮﺩ ﺷﻬﻮﺗﺖ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺣﻮﺿﭽﻪ ﺯﻻﻝ ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﻣﯿﺸﻮﺭﯼ؟
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﺪﯾﻮﻧﯽ؟
ﺑﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﻫﻢ ﺟﻨﺴﺎﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺪﯾﻮﻧﯽ ... ﺑﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ
ﻣﺪﯾﻮﻧﯽ ... ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮﺷﻮﻥ ﻣﺴﺌﻮﻟﯽ...
ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ؟
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺩﯾﺪ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﻮﺽ
ﮐﺮﺩﯼ... ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺫﻫﻦ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﺮﺩﯼ...ﻓﮑﺮﺷﻮ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺮﺩﯼ...
ﺁﺭﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﺪﯾﻮﻧﯽ !...
ﭘﺲ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻧﻪ!
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻢ ﺟﻨﺴﺎﯼ ﺧﻮﺩﺗﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﺣﻮﺍﺳﺘﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ جمع کن..
 


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:36 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

ﺑﭽﻪ ﻟﺐ ﺳﺎﺣﻞ ﺍﺯ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ:

ﺍﻭﻥ ﭼﯿﻪ ﺗﻮ ﺷﻮﺭﺕ ﺍﻭﻥ ﺁﻗﺎﻫﻪ؟
.
ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﯿﮕﻪ:

ﭘﻮﻻﺷﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﺮﺗﺶ
.
ﺑﭽﻪ ﻣﯿﮕﻪ :

ﺟﺎﻟﺒﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﺮﭼﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺗﺮ ﻣﯿﺸﻪ


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:31 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

بیا

بیا

بیا

بیا

افتاد تو جووووووب نیا


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

گوشیم مونده خونه دوستم رفتم بگیرم,

دیدم بیست تاپیام دارم بازش کردم:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیدم:دوستم نوشته گوشیت مونده خونه ی مابیا ببرش!!! :|
یعنی مخ در حد خیار


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:27 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

مامانم وقتی نماز میخونه با هر الله اکبر بلندی که میگه یه منظور داره
اون موقع من چک میکنم زیر گاز خاموش باشه، کسی در میزنه، چراغ جایی روشن نمونده باشه و…!
یه روز با وجود این که تمام اینا رو چک کرده بودم بازم الله اکبر ادامه داشت
وقتی نمازش تموم شد با عصبانیت گفت : مگه کوری نمی بینی گرممه میگم کولر رو روشن کن!
من :|


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:26 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

به حیف نون میگن با پول جمله بساز. میگه :خواهرم با پسر داییم ازدواج کرد.
میگن :کو پولش؟
میگه :مهم اخلاقشه که خوبه خدا روزی رسونه


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:13 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

376012_323785910985511_232443890119714_1085203_1409865921_n.jpg


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:11 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

funpic-Patugh-ir-2.jpg


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:6 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

چند نفر در عکس خوابشون میاد؟؟؟؟؟چندتا زن و چند مرد دیده میشه؟؟؟؟چند نفرشون ناراحت و چند نفرشون خوشحال می باشند؟؟؟؟؟

24-Copy.jpg


 
پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:, :: 12:5 :: نويسنده : خجالتی و پرروهای ایران

 

یه بنده خدایی میگفت تو تاکسی که نشستین خودتونو بچسبونین{-29-}

به در که اگه خانومی تو ماشین هست راحت باشه و از این حرفـا :|

امروز تو تاکسی این عمل رو اجرایی کردم ولی خب از بس چسبیدم{-7-}

به در یهو در باز شد منم مجبور شدم دختره رو بگیرم نیفتم بیرون :| {-7-}{-7-}{-7-}

بیچاره از ترس بغلم کرده بود هی میگفت سالمی ؟ چیزیت نشد که؟{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-18-}{-18-}

تازه میخواست تنفس مصنوعی هم بده بهم{-7-}{-7-}{-7-}